هوش هیجانی

هوارد گاردنر، روانشناس آمریکایی این ایده را مطرح کرد که انواع مختلفی از هوش وجود دارد. او پیشنهاد کرد که هیچ هوش واحدی وجود ندارد، بلکه هوشهای متمایز و مستقل متعددی وجود دارد که هریک نشاندهنده مهارتها و استعدادهای منحصر به فرد مربوط به یک دسته خاص است.
آیا تابهحال با افرادی آشنا بودهاید که در هر شرایطی خونسردی خود را حفظ میکنند، قادرند حتی در موقعیتهای ناخوشایند اجتماعی نیز با ظرافت رفتار کنند و همیشه به دیگران احساس آرامش میدهند؟
هوش هیجانی (EI)ضریب احساسی هوش هیجانی و ضریب هوش هیجانی (EQ)، توانایی تشخیص احساسات خود و دیگران، تشخیص احساسات مختلف و نامگذاری مناسب برای آنها، استفاده از اطلاعات عاطفی برای هدایت تفکر و رفتار، مدیریت و تنظیم احساسات برای انطباق با محیط یا رسیدن به اهداف است. این اصطلاح برای اولین بار در سال 1964 مطرح شد.
مفهوم هوش هیجانی در طول سالهای اخیر توجهات زیادی را به خود جلب کرده و در مورد آن مباحث متعددی صورت گرفته است.
هوش هیجانی (EI) به توانایی درک، کنترل و ارزیابی احساسات اشاره دارد. برخی از محققان معتقدند که هوش هیجانی قابل یادگیری و تقویت است، درحالیکه برخی دیگر ادعا میکنند که این ویژگی ذاتی است. توانایی بیان و کنترل احساسات ضروری است، اما توانایی درک، تفسیر و پاسخدادن به احساسات دیگران نیز بسیار حائز اهمیت است. دنیایی را تصور کنید که در آن نمیتوانید بفهمید چه زمانی یکی از عزیزانتان احساس ناراحتی میکند یا یکی از همکارانتان عصبانی است. روانشناسان از این توانایی بهعنوان هوش هیجانی یاد میکنند و حتی برخی از کارشناسان معتقدند که هوش هیجانی میتواند در موفقیت شما در زندگی مهمتر از IQ باشد.
دانیل گلمن صاحب نظر علوم رفتاری و نویسنده کتاب «کار کردن به وسیله هوش هیجانی» اولین فردی بود که این مفهوم را وارد عرصه سازمان کرد. گلمن هوش هیجانی را استعداد، مهارت یا قابلیتی دانست که عمیقا تمامی تواناییهای فردی را در دایره خود دارد در مدل گُلمن به طور خلاصه پنج حوزه اساسی هوش هیجانی مورد بررسی قرار گرفته است:
- شناخت هیجانها و احساسات خود:خودآگاهی
- مدیریت هیجانها و احساسات خود:خودمدیریتی
- خودانگیزشی
- تشخیص و درک هیجانها و احساسات دیگران:دیگرآگاهی
- مدیریت رابطه با دیگران: دیگرمدیریتی
محققان شاید اصطلاح هوش هیجانی را اوایل دهه ۹۰ میلادی مطرح کردند، اما رهبران کسبوکار خیلی سریع این مفهوم را به نفع خودشان قبضه کردند.
بر اساس مفهوم هوش هیجانی یا EQ، موفقیت قویاً تاثیرگرفته از امتیازات شخصی نظیر پشتکار، توانایی کنترل خود و مهارت در برقراری ارتباط و سازگاری با دیگران است. این موارد از مهمترین فاکتورهایی هستند که میتوان با کمک تست شخصیت شناسی MBTI به آنها پی برد
هوش به توانایی ذهنی منحصر به فرد انسان در اداره و استدلال اطلاعات اشاره دارد. بر این اساس طبق نظریه مایر، هوش هیجانی مربوط به توانایی استدلال دقیق در مورد احساسات و استفاده از احساسات و دانش عاطفی برای تقویت فکر است. طبق تحقیقات سه دهه اخیر، هوش هیجانی، از تعامل هوش و احساس و ظرفیت فرد برای درک و مدیریت احساسات حاصل میشود. مفهوم هوش هیجانیِ متشکل از پنج مؤلفه مختلف خود آگاهی، خود تنظیمی، مهارتهای اجتماعی، همدلی و انگیزه است که اولین بار توسط دانیل گلمن، روانشناس و نویسنده ارائه شد:
«خود آگاهی» (Self-Awareness): خودآگاهی به ظرفیت شناخت و درک احساسات و درک احساسی از نحوه تأثیر اعمال، حالات و عواطف دیگران اطلاق میشود و شامل پیگیری احساسات و مشاهده واکنشهای مختلف هیجانی و همچنین تشخیص صحیح احساسات است. خودآگاهی، درک اینکه چه احساس، نقاط قوت و محدودیتهایی داریم و چه کاری در ارتباط با آن انجام میدهیم را به یکدیگر مرتبط میکند و با گشودگی در برابر تجارب مختلف، ایدههای جدید و آموختن از تعاملات اجتماعی همراه است.
«خود تنظیمی» (Self-Regulation): این جنبه از هوش هیجانی شامل بیان مناسب احساسات است. خودتنظیمی بر انعطافپذیری، کنار آمدن با تغییرات و مدیریت تعارضات و شرایط دشوار یا پرتنش و آگاهی از چگونگی تأثیر اعمالِ شخص بر دیگران و پذیرش مسئولیت این اقدامات اشاره دارد.
«مهارتهای اجتماعی» (Social skills): این مؤلفه هوش هیجانی به تعامل خوب با افراد دیگر اشاره دارد که شامل استفاده از درک احساسی خود و دیگران برای برقراری ارتباط روزمره و تعاملهای اجتماعی است. مهارتهای مختلف اجتماعی عبارتند از: گوش دادن فعال، ارتباط کلامی، مهارتهای ارتباطی غیرکلامی، رهبری و ایجاد رابطه.
«همدلی» (Empathy): همدلی به این معنی است که شما میتوانید احساس دیگران را درک کنید. این مؤلفه هوش هیجانی، به فرد امکان میدهد تا بر اساس شناخت احساسات خود، به دیگران پاسخ مناسب دهد و افراد را قادر میسازد تا پویایی قدرت را درک کنند که در همه روابط اجتماعی، به ویژه در روابط کاری نقش دارند. همدلی شامل درک پویایی قدرت و چگونگی تأثیر این احساسات و رفتار و همچنین درک دقیق موقعیتهایی است که پویایی قدرت به اجرا در میآیند.
«انگیزه» (Motivation): انگیزه به عنوان یکی از اجزای هوش هیجانی، به انگیزش ذاتی اشاره دارد. انگیزه ذاتی به این معنی است که فرد به جای اینکه انگیزه پاداشهای بیرونی مانند پول، شهرت و شناخت را داشته باشد، برای تأمین نیازها و اهداف شخصی هدایت میشود. افرادی که انگیزه ذاتی دارند، با غوطهور شدن در یک فعالیت، پویایی را نیز تجربه میکنند. آنها به احتمال زیاد عمل محور بوده و اهداف تعیین میکنند. چنین افرادی معمولاً به موفقیت و جستجوی راههای بهبود نیاز دارند، همچنین متعهدانهتر و با ابتکار بیشتری عمل میکنند.
هوش هیجانی منجر به عملکرد اجتماعی مفیدتری می شود؛ چرا که افرادی با هوش هیجانی بالا راحتتر میتوانند با احساسات دیگران درگیر شوند و نقطه نظرات آنها را درک کنند. این افراد در ارتباط برقرار کردن و مدیریت رفتارشان قویتر هستند. هوش هیجانی در این آزمون در 5 مولفه کلی قرار گرفته است ،شما با پاسخ دادن به سوالات این آزمون می توانید وضعیت هوش هیجانی خود را در ابعاد زیر آشنا شوید:
بعد درون فردی
نشان دهنده مهارت ها ، ظرفیت ها و توانایی های درونی شماست
بین فردی
نشانگر عملکرد و مهارت های بین فردی شماست
انطباق پذیری
نشانگر توانایی پاسخگویی موثر به ویژگی ها و نیازهای محیطی با موقعیت های مساله زا در شماست
هوش و مدیریت هیجان
نشانگر توانایی مدیریت و مقابله موثر با تنش و تنیدگی است
خلق عمومی
نشانگر توانایی لذت بردن از زندگی و تداوم نگرش و خلق مثبت است) مشاهده کنید.
نکاتی برای بهبود هوش هیجانی
داشتن هوش هیجانی مهم است، اما برای ارتقای مهارتهای اجتماعی و عاطفی خود چه اقداماتی میتوانید انجام دهید؟ در اینجا برای پاسخگویی به سوال «شیوه ارتقاء هوش هیجانی چیست؟» چند نکته وجود دارد.
گوشدادن
اگر میخواهید احساس دیگران را بفهمید، اولین قدم توجه به افعال آنها است. برای گوشدادن به آنچه اشخاص سعی میکنند به شما بگویند، چه به صورت شفاهی و چه به صورت غیرکلامی وقت بگذارید. زبان بدن میتواند معانی زیادی داشته باشد. هنگامی که احساس میکنید شخصی احساس خاصی دارد، عوامل مختلفی را که ممکن است در ایجاد این احساس مؤثر باشند، در نظر بگیرید.
همدلی
استفاده از احساسات بسیار مهم است، اما موضوع مهم دیگری نیز وجود دارد شما باید بتوانید خود را جای دیگران بگذارید تا واقعا دیدگاه او را درک کنید. همدلی با دیگران را تمرین کنید. تصور کنید که در شرایط آنها چه احساسی خواهید داشت. چنین فعالیتهایی میتواند به شما در ایجاد درک احساسی از یک موقعیت خاص کمک کند و همچنین مهارتهای احساسی شما را در درازمدت تقویت کند.
تأمل
توانایی استدلال و رفتار منطقی با وجود احساسات بخش مهمی از هوش هیجانی است. به این توجه کنید چگونه احساسات شما بر تصمیمات و رفتارهای شما تأثیر میگذارند. وقتی به نحوه واکنش دیگران فکر میکنید، به تأثیری که احساسات در این واکنشها داشتهاند، توجه کنید.
چرا این شخص چنین احساسی دارد؟ آیا عوامل دیگری به جز چیزی که ظاهراً وجود دارد در ایجاد این احساسات مؤثر است؟ دلیل تفاوت احساسات شما با احساسات آنها چیست؟ با بررسی چنین پرسشهایی، نقش احساسات و مهارتهای هوش هیجانی در نحوه تفکر و رفتار افراد بهراحتی قابلدرک است.
دیدگاهتان را بنویسید