احساس ارزشمندی

از میان همه مفاهیم مربوط به «خود»، احساس ارزشمندی یا ارزشمند دانستن خود، مهمترین است. اعتماد به نفس، عزت نفس، عشق به خود، احترام به خود و دیگر مفاهیم مشابه، همگی بااهمیت هستند؛ اما بنیان همۀ آنها احساس ارزشمندی است.
در صورتیکه یکی از عناصر مهم سلامت روان، احساس ارزشمندی است که در هر انسانی وجود داره و باید باشد.
یکی از چیزهایی که ما در درون خود باید داشته باشیم احساس ارزشمندی است، احساس ارزشمندی یعنی اینکه برداشتی که فرد از خودش دارد چه اندازه محترمانه است. تا چه میزان شأن کاملاً مشخصی برای خودش قائل است و تا چه حد برای خودش حقوقی قائل است و دیگران را موظف میداند آن حقوق را رعایت نماید.
هرچقدر افراد احساس خود ارزشمندی بالاتری داشته باشند میتوانند فعالیتهای مثبتتر و موفقیتآمیزتری را انجام دهند و با تسلط و کارایی بیشتری اوضاع را پیش ببرند. اهمیت این احساس تا این حد است که اساس تمام افکار و احساسات ما را تشکیل میدهد و مفاهیمی نظیر اعتماد به نفس و عزت نفس نیز حول محور میزان خود ارزشمندی ما تعریف میشوند.
نظریه احساس ارزشمندی
بسیاری از آدمها فقط وقتی احساس ارزشمندی میکنند که به موفقیت خاصی میرسند.
این نظریه این مسئله را مطرح میکند که اولویت اصلی انسانها در زندگی پذیرفتن و قبول کردن خود میباشد. این پذیرش از طریق دستیابی به موفقیت به دست میآید که در نتیجه رقابت با دیگران ایجاد میگردد. به عبارت دیگر میتوان گفت رقابت با دیگران به ما کمک میکند تا بتوانیم هنگام رسیدن به اهداف خود احساس کنیم که به موفقیت چشمگیری دست یافتهایم و در نتیجه خودمان را پذیرفته و به خود افتخار کنیم. این احساسات مثبت در نهایت میزان خود ارزشمندی را در ما تعیین میکنند.
بر مبنای نظریه احساس ارزشمندی (self-worth theory)، انسان با دستیابی به اهداف خود در زندگی، خودش را به رسمیت میشناسد. توانمندی(توانایی)، قاطعیت(تلاش)، عملکرد و عزتنفس عناصر این نظریه هستند.
2 فاکتور توانمندی و قاطعیت در تعامل با یکدیگر میزان عملکرد فرد را تا حد بسیاری پیش بینی کرده و سپس این 3 عامل در کنار یکدیگر میزان خود ارزشمندی را تعیین میکنند. این نظریه در درک احساس ارزشمندی کمک بسیاری به مخاطبان روانشناسی کرده است.
در حقیقت تنها عملکرد ما در برابر دیگران نیست که میزان ارزشمندی ما را شکل میدهد بلکه عوامل درون فردی بسیاری میتوانند در این زمینه نقش داشته باشند. در واقع ارزشمندی نباید صرفاً به رفتار و عملکرد ما نسبت به دیگران گره بخورد بلکه لازم است ما به طور ذاتی برای شخصیت انسانی خود ارزش قائل باشیم و در جهت رشد آن تلاش کنیم.
این ۴ عنصر در ترکیب با یکدیگر مشخص میکنند ما چه نگاهی به خودمان داریم. هرچند دستاوردها و موفقیتها باارزشاند، آیا این اندازه اهمیتدادن به آنها درست است؟ آیا بهتر از دیگران بودن، تنها چیزی است که باعث میشود به خودمان ارزش بدهیم؟ چه چیزی واقعا حس ارزشمندی را به ما القا میکند؟
بسیاری از افراد در طول زندگی خود دچار احساس بیارزشی میشوند. یکی از دلایل مهمی که دچار احساس بیارزشی میشویم این است که دروغهایی که میشنویم را باور میکنیم. چه این دروغها را از دیگران بشنویم و چه خودمان در ذهنمان این دروغها را با خود تکرار کنیم. افرادی که احساس بیارزشی میکنند نمیتوانند ارزش، قدرت، توانایی و زیباییهای وجود خود را ببینند.
افرادی که احساس ارزشمندی پایینی را در خود شکل دادهاند اغلب تنها به یک بعد خاص از زندگی خود وابسته هستند و در صورت نداشتن عملکرد خوب و نرسیدن به موفقیت در آن زمینه احساس شکست کرده و نا امید میشوند. برای مثال بسیاری از افراد تمام ارزشمندی خود را در گروی داشتن یک ارتباط عاطفی صمیمانه و عاشقانه میدانند. به همین خاطر هنگامی که در رابطه عاطفی شکست میخورند، احساس پوچی شدیدی میکنند و دست خوش تنشهای روانی بسیاری میشوند. مشابه این امر را در رابطه با شغل نیز شاهد هستیم.
بسیاری از افراد تمام هویت و اعتماد به نفس خود را پیرامون شغلشان تعریف میکنند و به این ترتیب خود ارزشمندی محدود و ضعیفی را پرورش میدهند. این مسئله باعث میشود که آسیبپذیری بالاتری نسبت به دیگران داشته باشند و هنگام روبهرو شدن با مشکلات شغلی فشارهای روانی زیادی را متحمل شوند.
اگر احساس بیارزشی میکنید و این احساس در زندگی روزمره شما اختلال ایجاد کرده و باعث میشود نتوانید آنچه واقعا هستید را ببینید و از تواناییهای خود استفاده کنید، میتوانید با کمک گرفتن از روانشناس و یا شروع مسیر خودشناسی، رشد و تغییر احساس ارزشمندی را در خود افزایش دهید.
احساس ارزشمندی از کجا منشا می گیرد؟
احساس ارزشمندی افراد از چیزهای مختلفی حاصل می شود. با این حال احساس ارزشمندی درونی ما از همان دوران کودکی شکل می گیرد. تعامل کودک با مادر و پدر در اوایل کودکی، می تواند بر احساس ارزشمندی او تأثیر بگذارد. کودکانی که مورد عشق و محبت قرار گیرند، با این طرز فکر بزرگ می شوند که بسیار شایسته و لایق هستند. اما کودکانی که مورد آزار و غفلت دیگران واقع شوند، با این طرز فکر بزرگ می شوند که لیاقت عشق و توجه را ندارند. در حین بزرگ شدن و با گذشت زمان، احساس ارزشمندی را از تعاملات خود با دیگران می گیریم. به عنوان مثال شخصی که دوستان خوبی دارد و با دیگران روابط مثبتی دارد، احتمالاً احساس ارزشمندی عمیقی دارد. چنین افرادی معتقدند که محبوب و ارزشمند هستند. عکس این اتفاق زمانی می افتد که کسی درگیر روابط مخرب شود. به عنوان مثال هر چه یک زن، بمدت طولانی تری در یک رابطه توهین آمیز بماند، به میزان بیشتری احساس ارزشمندی خود را از دست می دهد. اگر بطور مداوم به یک زن گفته شود که بی لیاقت، زشت و احمق است، آن را باور می کند و ارزش درونی خود را از دست می دهد. همه ما بعنوان یک انسان، دوست داریم از سوی دیگران مورد عشق، احترام و خوش رفتاری قرار بگیریم. وقتی اطرافیان و محیط اطراف این موارد مثبت را به ما القا کنند، به خودباوری می رسیم.
ما زمانی احساس ارزشمندی می کنیم که در محیطی که این حس را به ما القا کنند، رشد و پرورش پیدا کنیم. علاوه بر این باید توجه داشته باشید که احساس ارزشمندی باید درونی باشد و نباید تنها متکی به انسان ها و محیط اطراف مان باشد. اگر همه حس ارزشمندی بر فاکتورهای بیرونی بنا شود، به این فکر کنید که ممکن است یک روز شغل، خانه، دوستان و خانواده مان را از دست دهیم، در این زمان چه اتفاقی می افتد؟ اگر چنین باشد، احساس عزت نفس و ارزشمندی ما متزلزل خواهد بود و ممکن است به یکباره همه چیز را از دست بدهیم. بنابراین بهترین راه این است که یاد بگیریم نه بر اساس وقایع و متعلقات خارجی بلکه به طور ذاتی، برای خود ارزش قائل شویم. پس حس ارزشمندی خود را از درون تقویت کنید نه از خارج. این بدان معنی است که بر آنچه در زندگیمان اتفاق می افتد کنترل داشته باشیم و یاد بگیریم که ارزش ما توسط چیزهایی که داریم تعیین نمی شود. به این ترتیب ما به توانایی ها، نگرش ها و نقاط قوت درونی خود اعتقاد بیشتری پیدا می کنیم و به راحتی می توانیم از موقعیت های سخت زندگی عبور کنیم.
معنی واقعی احساس ارزشمندی
شاید پذیرش خودمان همانگونه که هستیم، بدون دارایی چشمگیر یا شغل رؤیاییمان، دشوار باشد. این پذیرش برای برخی چنان دردناک است که هر کاری میکنند تا از آن فرار کنند. این احتمال هم وجود دارد که برخی افراد از خودآگاهی بترسند! طبیعی است که انسان از چنین درد و ترسی فرار کند. اما این فرایند برای کشف ارزش خودمان ضروری است و نباید از زیر آن در برویم. در پس پردهٔ هر احساس بهظاهر دردناکی، به رهایی بیپایان میرسیم. نخستین گام در این مسیر، خودآگاهی است. خودآگاهی کلید دستیابی به احساس ارزشمندی است.
همه ما تصویری از کسی را که میخواهیم باشیم، در ذهنمان داریم. گاهی این تصویر با خود واقعی ما یکسان نیست. داشتن اهداف مختلف و جاهطلبی خوب است؛ اما هرگز نباید بگذاریم رؤیاهایمان باعث شوند خود واقعیمان را کتمان کنیم. انکارِ خود دشمن احساس ارزشمندی است. میل به انکار است که خودآگاهی را دشوار میکند. بسیاری افراد نمیخواهند از تصورشان درباره خودشان فاصله بگیرند. آنها نمیخواهند خود واقعیشان را بپذیرند.
ارزشدادن به خود چیز بدی نیست. این کار باعث میشود ضعفهایمان را بپذیریم و بر تواناییهایمان تمرکز کنیم. گاهی ما از خیلی از ویژگیهای مثبت خودمان آگاه نیستیم. خودآگاهی کمک میکند آنها را کشف کنیم. در مسیر ارزشدادن به خود، میتوانیم بهترین دوست خودمان باشیم یا بدترین دشمنمان. با تعویق خودآگاهی، درواقع، رهایی و بهبود را به تأخیر میاندازیم. احساس ارزشمندی وقتی حاصل میشود که بدانیم که هستیم و چه ویژگیهای مثبتی داریم.
اهمیت احساس ارزشمندی
1. خود ارزشمندی باعث می شود که خود واقعی تان باشید
2. به ما کمک می کند تا از توانایی های بالقوه خود استفاده کنیم و آنها را به فعلیت برسانیم
3. به ایجاد روابط سالم کمک می کند
4. موجب رضایتمندی از زندگی می شود
5. احساس ارزشمندی موجب گشودگی نسبت به تجربه می شود
6. عادت های خوبی در خود ایجاد می کنید.
ویژگی افرادی که احساس ارزشمندی بالا دارند
۱– کسی که به احساس ارزشمندی درونی رسیده است ویژگی مسئولیت پذیری، ویژگی بارز اوست. دیگران را مقصر نمی داند و کسی جز خود ( جامعه، دولت، پدر و مادر و..) را مسئول شرایط و موقعیت خود نمی داند. شاید الان از جایی که هستم راضی نباشم اما می دانم که در نهایت خودم مسئولم.
به عنوان مثال فردی که کارمند سازمانی است به دلیل اینکه پدر او اصرار کرده وارد شغل کارمندی شود، پدرش را مقصر نمی داند و خودش را مسئول شرایط کاری خود می داند . او در این شرایط در پی این است که در کنار شغل کارمندیش کسب و کار شخصی برای خود راه اندازی کند. این دیدگاه یک فرد مسئولیت پذیر است.
۲– شخصی که به احساس ارزشمندی درونی رسیده، پذیرفته که شرایط فعلی ش با شرایط مطلوبی که مدنظرش است فاصله دارد اما این فاصله با تلاش و حرکت پرکردنی است . یک نفر این فاصله را در یک هفته پر میکند، فرد دیگر در یک ماه یا در یک سال. ولی قابل پرکردن است.
انسانی که احساس ارزشمندی میکند میگوید این شرایط موجود است و این شرایط مطلوب من؛ و من مسئولیت دارم که در جهت خواسته ها و رشد خودم حرکت کنم. به عنوان مثال من تحصیلاتم دیپلم است، همیشه دوست داشتم یک پزشک شوم. پزشکی برای من شرایط مطلوب است. من باید برای رسیدن به این خواسته تلاش کنم . اگر حرکتی در این جهت انجام ندهم تنها یک نفر مقصر است و کم گذاشته و او خود من هستم.
۳– در حرکت از شرایط موجود به شرایط مطلوب، انسانی که احساس ارزشمندی میکند تنها روی خودش حساب میکند، نه هیچ کس دیگری. از دیگران کمک میگیرد که البته بالاترین آنها خدا است، ولی فقط روی نیروها و توان خودش، و هر آنچه که خدا به او داده است حساب میکند .
بهترین روش تقویت احساس ارزشمندی
تکنیک اول: مراقب قانون مورفی باشید
افرادی که حس ارزشمندی پایینی دارند، عادت دارند خود را مسبب همهم اتفاقات بد بدانند و اما هنگامی که اوضاع بر وفق مراد است، آنرا به دیگران نسبت می دهند. حال که با این گونه افکار ناکارآمد آشنا شدید، لیستی از افکار ناکارآمد خود تهیه کنید و با تمرینات خودآگاهی در لحظه ای که خود را مسبب مشکلات می دانید، آنرا تغییر دهید. مثلا هنگامی که می گویید: من نمی توانم کارهای شرکت را بخوبی انجام دهم. این گفتگو را تغییر دهید و بگویید: من هم مانند همه انسان ها دارای نقاط ضعف و قوت هستم و خودم را با تمام مشکلات می پذیرم.
مشکلات را شخصی سازی نکنید. برای اینکه از این دام رهایی یابید توصیه میکنم از تکنیک ” حصاربندی” استفاده کنید. طبق این تکنیک همه ما بدور خانه و محوطه زندگی خود حصاری میکشیم تا مشخص شود به چه منطقه ای تسلط داریم. به همین ترتیب یک حصاری به دور مسئولیت های خود بکشید. بدین ترتیب می بینید که هیچ کنترلی بر اعمال و رفتار دیگران ندارید و قرار نیست مشکلات دیگران را شما حل کنید.
تکنیک دوم: افکار سیاه و سفید را کنار بگذارید
افکار سیاه و سفید بدین معنی است که پاسخ آنها کاملا درست یا کاملا نادرست است. این افکار اجازه درست اندیشیدن را از فرد می گیرند. مثلا فردی که به تازگی بازی شطرنج را یاد گرفته است، ترس از باخت باعث میشود لذت بازی با دیگران را از دست دهد. او مدام باخود فکر می کند که باید به درجه استادی برسد تا بتواند از این بازی لذت ببرد. بنابراین او باید بداند لذت بردن از بازی زمانی رخ میدهد که در کنار دوستان خود باشیم، فارغ از اینکه بنده باشیم یا بازنده
تکنیک سوم: فهرستی از استعدادها و مهارتهایتان تهیه کنید
همه ما چیزی برای عرضه داریم! انسان توانایی شگفتانگیزی دارد و میتواند بسیار بیاموزد. فهرستی از مهارتها و استعدادهایتان تهیه کنید. با شناسایی تواناییهایتان، نقاط ضعف را به عقب میرانید و اجازه میدهید توانمندیهایتان بهچشم بیایند..
تکنیک چهارم: خود را دست کم نگیرید
بزرگترین آفت ذهنی اینگونه افراد این است که دائما زندگی و توانایی های خود را با دیگران مقایسه می کنند. این رفتار باعث میشود لذتی از زندگی و دستاوردهای خود نبرند و داشته های خود را بی ارزش تلقی کنند. آنها نقاط قوت دیگران را بزرگ و نقاط ضعفشان را کوچک نشان میدهند و خود ار کوتوله ای در برابر غول میبینند. بهترین راه برای رهایی از احساس پوچی این است که دوست خود باشیم. خود را از چشم بهترین دوست خود ببینید. آیا او شما را همانطور ارزیابی می کند که خودتان ارزیابی می کنید؟ آیا او شما را حقیر و ناتوان تر از دیگران می بیند؟
.
تکنیک پنجم: رهایی از کمالگرایی
افرادی که در دام پرکاری هستند نیز نوعی کمال گرایی منفی را با خود حمل می کنند. آنها همواره حس می کنند که ارزش کافی را ندارند و باید کاری برای انجام دادن داشته باشند. دیدن مسابقه فوتبال یا یک سریال تلویزیونی برای آنها به منزله اتلاف وقت است و زمانی میتوانند احساس رضایت داشته باشند که کاری انجام میدهند.
باید بدانید که در مسیر شناسایی ارزشهایتان ممکن است دوستانتان را از دست بدهید. آدمهایی که خود را ارزشمند نمیدانند، با همنشینی با یکدیگر به خود قوت قلب میدهند. اعتمادبهنفسی که در این مسیر به دست میآورید، تهدیدی برای این افراد است. هیچ اشکالی ندارد. کاری کنید رشد و پیشرفت شما برای آنها الهامبخش باشد. اما برای جدایی از کسانی که از رشد شما حمایت نمیکنند، لحظهای تردید نکنید.
دیدگاهتان را بنویسید